- خارش ناک(رِ)
آنچه خارش آرد. اعرّ. (منتهی الارب) ، مرد خارش ناک. مردی که خارش در عضوی از اندامش باشد
معنی خارش ناک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(رِ)
لغت نامه دهخدا
است. دبر:
بزیر بار هجو من خرک ژاژی همی خاید
به تیز آورده ام خر را و خارشگاه می خارم.
سوزنی
بزیر بار هجو من خرک ژاژی همی خاید
به تیز آورده ام خر را و خارشگاه می خارم.
سوزنی
دارای نقطه هایی غیر رنگ خود، (ناظم الاطباء)، آنکه خال بسیار دارد، پرخال، اخیل، خیلاء، (منتهی الارب)، منه: رجل اخیل، امراءه خیلاء
(اَ)
لغت نامه دهخدا
پنجمین پادشاه اشکانی ایران بقول موسی خورنی مورخ ارمنی و سبه اوس، وی با مهرداد دوم تا فرهاد سوم تطبیق میکند. (ایران باستان ص 2612)
پرخار، بسیارخار، باخار، مشائک، شائکه، (منتهی الارب)، خاردار، چون زمین خارناک، گیاه خارناک
